به گزارش آوای تبریز به نقل از دیلی صباح تصویر خشونت در رسانه ها سال ها مورد تحقیق قرار گرفته است و موضوع مورد بحث است. هیچ رابطه علت و معلولی ساده و خطی بین خشونت رسانه ای و اثرات اجتماعی آن وجود ندارد. شاید دقیقتر باشد که این پدیده را بهعنوان یک پدیده پیچیده و چندوجهی، با طیفی از عناصر متقابل، از خود محتوا گرفته تا ویژگیهای مخاطب و نیز پویاییهای اجتماعی و روابط خانوادگی در نظر بگیریم.
برای درک بهتر این موضوع، بررسی چهار مفهوم اصلی که تأثیر اجتماعی آن را شکل می دهند مفید است: اغراق، عادی سازی، انطباق و دستکاری.
اغراق
رسانه ها اغلب خشونت را اغراق می کنند. این می تواند بر درک ما از واقعیت تأثیر بگذارد و تصاویری که می بینیم می توانند درک ما از خشونت را به گونه ای شکل دهند که ممکن است با حقیقت همخوانی نداشته باشد. دنبال کردن رتبه های بالاتر و مشارکت، اغلب منجر به تصویری هیجان انگیز از خشونت در رسانه ها می شود. یکی از اساسیترین پیامدهای این پدیده بر بیننده این است که ممکن است درک اغراقآمیز از خطرات جهان را تقویت کند و این باور را به وجود آورد که بیش از آنچه واقعا وجود دارد،جهان مستعد جنایت و خشونت است.
تحقیقات علمی گسترده آنچه را که جورج گربنر آن را “سندرم دنیای پست” نامیده است، بررسی کرده است و نشان می دهد که قرار گرفتن در معرض رسانه ها می تواند به طور قابل توجهی وضعیت عاطفی افراد و دیدگاه آنها را نسبت به جهان شکل دهد. این مطالعات نشان میدهد که قرار گرفتن در معرض اخبار خشونتآمیز، بهویژه، به دلیل اعتبار درک شده رسانههای خبری، تأثیر قویتری دارد و تأثیر آن بر ادراک عمومی عمیقتر از سایر اشکال رسانهها است.
مخاطبانی که با چنین محتوای رسانهای بمباران میشوند ممکن است این باور را داشته باشندکه خشونت بسیار بیشتر از آنچه هست رایج است و این وضعیت میتواند به راحتی منجر به احساس خطر، ترس، اضطراب، وحشت و ناامنی شود.
شواهد علمی کافی وجود ندارد که بگوییم قرار گرفتن در معرض محتوای خشونت آمیز مستقیماً خشونت را تشویق می کند، اما واضح است که خشونت را هر چند غیرمستقیم عادی می کند.
عادی سازی
خشونت رسانه ای زمانی عادی می شود که به طور مکرر و سیستماتیک افشا شود. بسیاری از موضوعاتی که قبلاً تکان دهنده یا آزاردهنده بوده اند، روتین، عادی و حتی قابل قبول خواهند شد. یک فرآیند کند اما مؤثر حساسیت زدایی ناگزیر به حالتی از عدم پاسخگویی به وحشت خشونت منجر می شود. علاوه بر این، می تواند باعث ولع خشونت بیشتر شود. به همین دلیل است که میزان خشونت در محتوای رسانهها طی سالها افزایش چشمگیری داشته است.
رفتار بیننده مستقل از واقعیت ساخته شده توسط محتوای رسانه ای که مصرف می کند نیست. رسانه حالت عاطفی، انتظارات و درک مخاطب از جهان را تغییر می دهد. تأثیرات واقعیت ایجاد شده از طریق رسانه ها تقریباً در هر تعاملی مشهود است، از محیط اطراف تا جامعه گسترده تر، از مصرف تا مشارکت سیاسی. وقتی خشونت عادی می شود، اجتناب ناپذیر تلقی می شود. در چنین جامعه ای امکان بروز رفتارهای خشونت آمیز حتی در کوچک ترین مسائل وجود دارد.
انطباق
نتیجه معمول عادی سازی، ظهور یک فرآیند سازگاری روانی است. خشونت به جای اینکه دلیلی برای نگرانی باشد، گاهی اوقات به نوعی سرگرمی تبدیل می شود. اثرات مخرب این سناریو برای کودکان و نوجوانانی که ساختارهای اخلاقی و فکری آنها هنوز در حال تکامل است، بیشتر است.
کسانی که خشونت را وسیله ای قابل قبول برای حل تعارضات اجتماعی می دانند، احتمال بیشتری دارد که دست به چنین رفتاری بزنند. توجه به این نکته ضروری است که همه افرادی که از طریق رسانه ها محتوای خشونت آمیز مصرف می کنند به خشونت متوسل نمی شوند. با این حال، روند سازگاری منجر به تغییر اساسی در نحوه درک فرد و جامعه از خشونت می شود. به جای گفتگو، سازش یا راه حل های غیرخشونت آمیز، توسل به خشونت در مواجهه با مشکلات ممکن است به عنوان یک روش اجتناب ناپذیر یا حتی ضروری تلقی شود.
دستکاری
از تأثیر رسانه ها بر جامعه می توان برای اهداف مختلفی از جمله ایجاد وحشت و تشدید ترس استفاده کرد. برای نشان دادن، هدف اولیه فعالیت های تروریستی بی ثبات کردن ساختارهای اجتماعی از طریق القای فضای دلهره و وحشت اجتماعی است.
دستکاری مداوم احساسات و واکنشها به تعمیق شکافها و جداییهای اجتماعی کمک میکند. دستکاری سیستماتیک و مستمر یکی از اساسی ترین عناصر قطبی سازی است.
پلتفرمهای رسانههای اجتماعی ، که امکان مصرف محتوای فشردهتری را نسبت به رسانههای جمعی معمولی فراهم میکنند، هم از نظر ویژگیهای ساختاری مانند منطق کار الگوریتمهایشان و هم از نظر مدت زمان تعامل، این وضعیت را تشدید کردهاند. فرآیند متقاعد کردن خود، که میتواند با مفهوم اتاق پژواک توضیح داده شود، به چرخه دستکاری کمک میکند که کاربران را تشویق میکند باور کنند که جهان مکانی بسیار خطرناکتر و بدتر از آنچه هست، است.
در فضای رسانه ای اشباع از خشونت، درک تأثیر آن بر جامعه بیش از هر زمان دیگری حیاتی است. اغراق، عادی سازی، انطباق و دستکاری هر کدام نقش های مشخصی در شکل دادن به روان جمعی ما، دامن زدن به ترس، حساسیت زدایی از مخاطبان و تغییر ادراکات بازی می کنند. از آنجایی که این نیروها به هم نزدیک می شوند، بر نیاز به سواد رسانه ای تاکید می کنند و افراد را تشویق می کنند تا به طور انتقادی با محتوا درگیر شوند. گنجاندن دوره های سواد رسانه ای و اطلاعاتی در برنامه های درسی مدارس ضروری است. این امر به ویژه برای افزایش آگاهی جوانان و تبدیل آنها به مصرف کنندگان رسانه های انتقادی مهم است. علاوه بر این، برای اطمینان از اینکه سازمان های رسانه ای به تعهدات خود عمل می کنند، تحریم های قابل توجهی لازم است.
با تقویت و تربیت بینندگان دقیق تر، جامعه می تواند شروع به مقابله با اثرات بالقوه مضر رسانه های خشونت آمیز کند و از یک رویکرد متعادل که آگاهی را بر ترس اولویت می دهد، حمایت کند.
ثبت دیدگاه