به گزارش آوای تبریز، “یونس دیدار” مرد روزهای گرم و سرد چشیده روزگار، داستانی غمبار و حزن انگیز از زندگی خود دارد که امروز به دلیل ناتوانی جسمی روز و شب های تاریک خود را در مرکز سالمندان امیرالمومنین شهرستان آذرشهر سپری می کند و از اینکه امروز در همان مکانی زندگی می کند که ۲۵ سال قبل در عنفوان جوانی آنرا ساخته بود، ابراز شگفتی و ناراحتی می کند.
اوستا یونس که همه او را به همین عنوان صدا می کنند، متولد سال ۱۳۳۴ است که از همان دوران نوجوانی به عنوان معمار و پیمانکار ساختمانی فعالیت داشت و تبحر و چیره دستی او زبانزد خاص و عام بود، اما گذر زمان، ناملایمات زندگی، خستگی و از کار افتادگی و مشکلات زندگی شخصی گذرش را به همان مسیری انداخته است که روزگاری فکرش را هم نمی کرد.
او می گوید: حدود ۲۵ سال قبل بود که به عنوان پیمانکار تعدادی از ساختمان های کنونی اداره بهزیستی آذرشهر را به پیمان گرفته و آنها را با کمترین قیمت آن زمان ساختم؛ روزی که قرارداد را امضا می کردم، مدیر وقت بهزیستی از من درخوسات کرد که پایین ترین قیمت را بنویسم که در جواب گفتم: تنها چیزی که مرا وادار به امضا می کند تنها و تنها رضای خدا است و مبلغی که نوشته ام کمترین و در حد تامین دستمزد کارگران است.
اوستا یونس ادامه داد: در دوران فعالیتم ساختمان های زیادی در تبریز، آذرشهر و ممقان ساخته ام، اما ساخت مجموعه های بهزیستی را با نیت خالصانه آغاز و تعداد هشت ساختمان آنرا به اتمام رساندم تا کسانی که در آن ساکن می شوند زندگی راحتی داشته باشند.
وی اظهار کرد: درست به یاد دارم روزی که ساختمان ها تمام شد و تحویل اداره بهزیستی می دادم، به شوخی رئیس را خطاب قرار داده و گفتم یکی از اتاق ها را برای من نگه دار که ایشان نیز به شوخی گفت: اینجا به درد تو نمی خورد، برای تو باید یک تخت در تیمارستان رزرو کنم که کلی خندیم.
اوستا یونس در حالی که اشک در چشمانش حلقه بسته بود، گفت: از کجا می دانستم که پس از ۲۵ سال خود باید در همین مکان زندگی کنم؟ اما اینجا خانه آخر ماست.
وی با اشاره به اینکه مدت سه سال است در خانه سالمندان آذرشهر مستقر شده، دلیل آنرا بیماری پروستات و عدم کنترل خود اعلام و اظهار کرد: زنم وسواس دارد و چون بیماری من شدید بود، دیگر نتوانست از من نگهداری کند طوری که مجبور به اقامت در این خانه شده ام.
اما اوستا یونس گلایه ای از خانواده و همسر خود ندارد.
او که صاحب چهار فرزند شامل سه دختر و یک پسر است، می گوید: نگهداری از آدمی مثل من بسیار سخت است و این کار برای خانواده و به خصوص همسرم بسیار دشوار بود، چون در صورت کوچکترین سهل انگاری نظم و بهداشت خانه به هم می خورد، اما در هر حال در خانه سالمندان رسیدگی ها خوب است و بهتر می توانم مشکلاتم را حل کنم.
۲ دختر اوستا یونس اکنون در ترکیه اقامت دارند که برایش ماهانه مبالغی را ارسال می کنند و به گفته خودش بخش مهمی از هزینه هایش از این طریق حل و فصل می شود.
وی اظهار کرد: از فرزندان و همسرم راضی هستم چون همواره تماس می گیرند و جویای حالم هستند و حتی هر روز همسرم با تمام گرفتاری ها برایم شام می آورد و تاکنون من هرگز از غذای خانه سالمندان استفاده نکرده ام و این برایم بسیار راضی کننده است.
اوستا یونس در حالی که احساساتی شده و از اینکه توانایی دوران جوانی خود را ندارد، بسیار ناراحت است، ادامه داد: زمانی که جوان بودم و هر روز با دست پر به خانه می رفتم و گوشت شقه ای می آوردم، مرد، پدر و بزرگ خانه بودم و بچه ها را دور هم می دیدیم، اما گذر زمان همه چیز را از من گرفت و اکنون در کنج خانه سالمندان برای سپری شدن روزها و شب ها لحظه شماری می کنم.
وی از اینکه با وجود مشکلات در خانه سالمندان زندگی می کند ابراز رضایت کرده و افزود: اینجا راحت ترم چون در زمان های مقرر دارو درمانم را انجام می دهند و رسیدگی ها نسبت به خانه شخصی بهتر است، اما….
اوستا یونس در پاسخ به سئوالم که چه آرزوئی دارد، گفت: مرگ…. فقط آروز دارم زودتر بمیرم..
اکنون در خانه سالمندان شهرستان آذرشهر ۵۹ نفر مرد نگهداری می شود که متوسط سنی آنها بیش از ۶۰ سال است.
شهرستان آذرشهر با جمعیت ۱۱۰ هزار نفر در فاصله ۶۰ کیلومتری تبریز واقع است.
ثبت دیدگاه