استقبال از بهار با موغام
۰۵ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۷
شناسه : 16715
4
آوای تبریز- تبریز به خاطر جایگاه تاریخی و فرهنگی خود مهد نوازندگان و موسیقی‌دانان برجسته‌ای بوده و هست که هر کدام سهم بسزایی در اعتلای موسیقی داشته‌اند. اما نامهربانی اولیای امور با موسیقی تا همین چند سال پیش چهره‌ای زمخت و خشک به شهری داده بود که به‌تنهایی به خاطر آب و هوای خشن و غیرقابل پیش‌بینی‌اش تاثیری نامطلوب بر ساکنانش می‌گذارد.
نویسنده : احمد حامدی منبع : یازاکو
پ
پ

به گزارش آوای تبریز، تبریز هم به خاطر جایگاه تاریخی و فرهنگی خود مهد نوازندگان و موسیقی‌دانان برجسته‌ای بوده و هست که هر کدام سهم بسزایی در اعتلای موسیقی داشته‌اند.

الف

سالها قبل این شانس را داشتم که تعطیلات نوروز را در باکو باشم. شهری که یکی از نمادهایش موسیقی است و حتی تصویر تار و قاوال بر روی اسکناس‌هایش چشم‌نوازی می‌کند. از چند روز مانده به عید، فستیوال‌های موسیقی در تمام شهر جریان داشت، در هر گوشه سِنی برپا شده بود و مردم در حال شادی و پایکوبی بودند، شهر به موسیقی زنده بود و بادهای کوبان باکو نغمهٔ ترانه‌های خاطره‌انگیز را در کوچه‌های قدیمی شهر می‌پراکندند. چهره‌ها خندان بود و شادی مجالی برای غم نمی‌داد.

ب

میل و اشتیاق به موسیقی یکی از مظاهر زیباشناسی و هنردوستی انسان است، به حدی که گاهی شعرا و هنرمندان، بی‌هنران را کم‌شعورتر از حیوانات می‌دانند، مثلا سعدی کسانی را که از شعر، طربناک نمی‌شوند «کژطبع جانور» می‌خواند. موسیقی در شرق جایگاه ویژه‌ای دارد و این را با دقت در عمق و گسترهٔ نواهای فولکلوریک سرزمین‌های شرقی به راحتی می‌توان تشخیص داد. حتی فلاسفه و علمای شرق نه‌تنها با موسیقی مأنوس بوده‌اند بلکه فیلسوفی چون فارابی آلت نوازندگی قانون را طراحی کرده است. در این بین موسیقی در فرهنگ ترکان به واسطهٔ اوزان‌ها و عاشیق‌ها موقعیتی اجتماعی نیز داشت. این نوازندگان از شرق دور تا دروازه‌های اروپا با سازهایی تقریبا مشابه نوای موسیقی را با اخبار و داستان‌ها ترکیب می‌کردند و مردمان را در جریان اوضاع و احوال روزگار قرار می‌دادند.

تبریز هم به خاطر جایگاه تاریخی و فرهنگی خود مهد نوازندگان و موسیقی‌دانان برجسته‌ای بوده و هست که هر کدام سهم بسزایی در اعتلای موسیقی داشته‌اند. اما نامهربانی اولیای امور با موسیقی تا همین چند سال پیش چهره‌ای زمخت و خشک به شهری داده بود که به‌تنهایی به خاطر آب و هوای خشن و غیرقابل پیش‌بینی‌اش تاثیری نامطلوب بر ساکنانش می‌گذارد. روزی روزگاری در این شهر قهوه‌خانه‌ای وجود داشت که عاشیق‌ها آنجا جمع می‌شدند تا به مراسم عروسی بروند، یک زمانی در هر قهوه‌خانه عاشیق یا نوازنده‌ای حضور داشت که قرار بود خستگی پایان روز را از تن مردم شهر بیرون کند، در گذشته‌ای نه چندان دور نوازندگان مطرح تبریزی به جشنواره‌های ملی دعوت می‌شدند تا آوازخوانان مشهور را همراهی کنند. غیبت چنین پدیده‌ای در پی بی‌درایتی «کژطبع جانور»‍ان خالغو هوای شهر را خالی از هر نوع نشاط و پویشی کرده است.

ج

از دیدگاه روانشناسی موسیقی یک نغمهٔ عاشقانه می‌تواند شوق زندگی را در آدمی زنده و او را سرمست کند، یک قطعهٔ حماسی احساس قدرت و اراده را در آدمی بیدار می‌کند و انگیزه می‌دهد، یک ریتم بزمی خنده بر لب می‌نشاند و آرزوی رقصی در میانهٔ میدان را می‌پروراند، یک نوای حزن‌آلود فرایند سوگواری را تسهیل می‌کند و کیست که نپذیرد تجربهٔ احساسات و هیجان‌های مختلف سهم بسزایی در رشد روان آدمی دارد و اگر کسی یا چیزی مانع تجربهٔ این احساسات شود ناگزیر با رفتارهایی تکانشی مواجه خواهد شد.

موسیقی معجزه می‌کند، لبخند بر لب می‌نشاند و آدم‌ها را به‌واسطهٔ تجربهٔ احساسات عمیق انسانی به هم نزدیک می‌کند. شبیه تجربه‌ای که در باکو داشتم، موسیقی و شادی آدم‌هایی را که هیچ شناختی از همدیگر نداشتند یک‌جا جمع کرده بود که همراه با سازها کف می‌زدند و یک‌صدا با مُغنی‌ها همنوایی می‌کردند و هماهنگ با ریتم موسیقی دوشادوش هم پایکوبی می‌کردند. شهر زنده می‌شد و جانی تازه می‌گرفت، انگار تنها کار لازم برای استقبال از بهار به صدا درآوردن نغمه‌های جادویی موسیقی بود.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.