دور اول رأی ندادم ولی دور دوم به پزشکیان رأی می دهم/ توپ تنش از خیابان ها به سمت ساختار شوت می شود
۱۲ تیر ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۰
شناسه : 18998
10
یادداشت تحلیلی محمدرضا شعبانعلی : آوای تبریز-پزشکیان در این سال‌ها می‌تواند نقش همان میکروفنی را ایفا کند که در مناظره جلوی فاضلی بود. اگر روشن بماند، حرف‌های معقول‌تری از آن در می‌آید و اگر به گوشه‌ای پرت شود، نمایش جذابی از وضع واقعی ماست.
نویسنده : محمدرضا شعبانعلی منبع : یازاکو
پ
پ
به گزارش آوای تبریز، محمدرضا شعبانعلی در سایت شخصی اش با اشاره به این که در دور اول انتخابات رأی نداده است ولی روز ۱۵ تیر به پزشکیان رأی خواهد داد، دلایل این تصمیم را نوشت که جالب و قابل تأمل است.
متن کامل یادداشت او را بخوانید:
پیش‌نوشت ۱: من نظرم را دربارهٔ وضعیت کشور و روندی که طی شده و می‌شود، در بحثی که سال گذشته با عنوان سیستم بسته نوشتم توضیح داده‌ام. الان که آن را می‌خوانم، هنوز همان نظر را دارم و به گمانم مدلی که از وضعیت فعلی در ذهنم داشته‌ام، هنوز هم می‌‌تواند روند فعلی و آتی را توضیح دهد.
پیش‌‌نوشت ۲: می‌دانم که افراد بسیاری نظر خود را دربارهٔ شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نوشته‌اند. استاد عزیزم دکتر فرهاد نیلی، و آقایان فاضلی و رنانی از جملهٔ این افراد هستند. علاوه بر این گروه که دیگران را به شرکت در انتخابات دعوت کرده‌اند، عدهٔ دیگری هم هستند که مردم را از شرکت بر انتخابات بر حذر داشته‌اند. از جملهٔ آن‌ها می‌توان به مرتضی مردیها و مهدی تدینی اشاره کرد. نوشتهٔ من از این جنس نیست. بلکه صرفاً گزارشی از تصمیم خودم و نوع نگاهم به اوضاع است. ضمن این که چنین توهمی ندارم که فکر کنم عده‌ای نشسته‌اند و منتظرند که ببینند من آن‌ها را به کدام سو دعوت می‌کنم. جدا از این‌که اساساً خودم هم چنین نقشی را برای خود تعریف نمی‌‌کنم.
پیش‌‌نوشت ۳: تا کنون دو مطلب با عنوان بینایی اجتماعی نوشته‌ام. یکی دربارهٔ‌ تفاوت مفهوم شرکت و مشارکت و دیگری دربارهٔ داده ستیزی و داده سوزی. اگر عمر و فرصتی باشد، ترجیح می‌دهم حرف‌هایی را که مهم‌تر می‌دانم در قالب آن نوشته‌ها ادامه دهم. چون آن‌ها فراتر از قلمرو سیاست و مسئله انتخابات هستند و به نوعی درس «تفکر سیستمی کاربردی» محسوب می‌شوند. می‌شود برایشان چنین عنوانی هم تعریف کرد:‌ «کاربرد نظریه سیستمها در درک جوامع و تحولات اجتماعی». گمانم بر این است که هر چقدر «بینایی سیستمی» در مردم کشور ما بیشتر شود، آینده‌ای روشن‌تر (یا آینده‌ای با تیرگی کمتر) در انتظارمان خواهد بود.
پیش‌نوشت ۴: احتمالاً این نوشته را طی یکی دو روز آتی از روی سایت برمی‌دارم. چون ترجیح می‌دهم فضای بحث‌هایمان، علمی-تحلیلی باقی بماند و به تب مسائل روز آلوده نشود.

گزارش من

من بر خلاف دوره‌های قبل، در سال ۱۴۰۰ رأی ندادم. در انتخابات دو مجلس اخیر هم رأی ندادم. در دور اول انتخابات امسال هم رأی ندادم. قصد دارم در دور دوم امسال رأی بدهم. برای دوره‌های بعد هم هیچ تصمیم قطعی به رأی دادن یا ندادن نگرفته‌ام. چون نگاه ابزاری به رأی دادن دارم (و نه ارزشی) و فکر می‌کنم در هر مقطع، وقتی اطلاعات کافی در دسترس داریم می‌توانیم در این باره تصمیم بگیریم.
تصور من بر این است که در دورهٔ فعلی، انتخابات بر اساس داده‌ها و مفروضات نادرست پیش رفت. انتخابات ۱۴۰۰ برای ساختار، انتخابی موفق بود و ایده‌آل بود که الگویی مشابه تکرار شود. مطمئن نیستم اما گمان می‌کنم آقای قالیباف قرار بود آقای رئیسی این دوره باشد. صلاحیت لاریجانی که سبد رأی او مشترکاتی با قالیباف داشت، «احراز» نشد. پزشکیان هم قرار بود نقش همتی را ایفا کند.
پزشکیان هم‌زمان «بهتر» و «کم‌ریسک‌تر» بود. «بهتر» این جهت که اصلاح‌طلب شناخته می‌شود. بنابراین یک بار برای همیشه دهان اصلاح‌طلب‌ها از این که می‌گفتند در انتخابات نماینده نداشته‌اند، بسته می‌شد. «کم‌ریسک‌تر» از این جهت که پزشکیان از دید مردم، فردی اصول‌گرا و سنتی به نظر می‌رسد. طیف اصول‌گرا که در سال‌های اخیر متوجه شده باید ریشش را مرتب‌تر کند و کمتر حرف‌های مذهبی بزند، می‌توانست امیدوار باشد که پزشکیان که فردی بسیار مذهبی است و مدام ارجاعات مذهبی دارد، رأی بخش نوخواه جامعه را از دست بدهد.
مناظره‌ها هم تقریباً این فضا را نشان داد:‌ پزشکیان از روحانیِ نامزد‌شده و از همهٔ‌ اصول‌گراها بیشتر آیه و روایت خواند و درست همان‌طور که نسل جدید برای هر کلمه از گنجور شعری در می‌آورند، مربوط و نامربوط جمله‌های امام علی در نهج‌البلاغه را خرج حرف‌هایش کرد.
اما این طراحی یک برآورد نادرست داشت: افشاگری‌های سال‌های اخیر لطمه‌ای جبران‌ناپذیر به تصویر قالیباف زده بود. نسل ما که قالیباف را با لباس پلیس (و بعداً لباس خلبان) به خاطر داریم، او را تکنوکراتی می‌شناختیم که پلیس را مدرن کرده است (احتمالاً نسل جدید نتواند چنین تصویری را تصور کند). قالیباف اگر برای حفظ آن تصویر کوشیده بود، لااقل می‌توانست طبقهٔ متوسط را هدف قرار دهد (موفق یا ناموفق را کاری ندارم). اما قالیباف از زمان انتخابات روحانی به نتیجه رسید که تکنوکرات بودن نقش مناسب او نیست. چون روبه‌روی او روحانی و تیم اعتدالی‌ها و کارگزارانی‌ها بودند که به شدت به تکنوکرات بودن شهره‌اند.
به همین علت به سراغ محرومین و مستضعفان و پابرهنه‌ها رفت (این‌ها گروه بسیار کم‌ریسکی در مناسبات اجتماعی هستند. چون صدایشان به جایی نمی‌رسد و همین که شما لباس پاره یا ماشین ارزان سوار شوید، می‌توانید ادعا کنید که صدای آن‌ها هستید). تعبیر چهاردرصدی‌ها از همین‌جا درآمد. قالیباف دیگر نه با لباس پلیس آمده بود و نه با لباس خلبان. او حالا می‌خواست پابرهنه‌ای باشد که پابرهنگان و فقرا را نمایندگی می‌کند. حساب بانکی سه میلیون تومانی و یخچال خالی‌اش را – که در انتخابات قبل از آن حرف می‌زد – هنوز به یاد داریم.
با چنین هویتی،‌ اثر افشاگری‌هایی که علیه او شد بسیار شدید بود و عملاً گروهی که قالیباف آن‌ها را هدف قرار داده بود، به سراغ جلیلی رفتند (آن بخشی از طبقه‌ی ضعیف که قصد داشتند به یک “مدافع محرومان” رأی بدهند). قالیباف هم رای علاقه‌مندان به تکنوکراسی را باخته بود هم رای فقرا را.
بنابراین عملاً‌ سناریوهای «قالیباف برنده» و «قالیباف و جلیلی نوبت دوم» و «قالیباف و پزشکیان نوبت دوم» همگی حذف شدند. در این میان اتفاق دیگری هم افتاد. اصلاح‌طلبان با منطق همیشگی‌شان که بالاخره هر جا سوراخی هست، کاغذی در آن بیندازیم شاید فرجی شد،‌ دیدند حداقل در این انتخابات یک نامزد اصلاح‌طلب وجود دارد.
علاوه بر این، اصلاح‌طلب‌ها در یک سلسله تحلیل نادرست سیستمی که به گمانم هنوز هم نادرستی‌اش را نپذیرفته‌اند، مشکلات دوران روحانی را به «تعارض ساختاری در جایگاه رئیس‌جمهور» تفسیر نکردند. روحانی هم آن‌قدر به آن‌ها امتیاز نداد که ذوق کنند و بتوانند رفقایشان را در این چند سال سرگرم نگه دارند. این بود که هم فحش خوردند و هم از شربت قدرت سیراب نشدند. روایتی که از این شکست دوطرفه برای خود ساختند این بود که «ما نباید با نامزد اجاره‌ای به میدان می‌آمدیم.»
دقیقاً همین منطق بود که اصلاح‌طلبان در ۱۴۰۰ از همتی چندان حمایت نکردند (در قیاس با امروز). چون نمی‌خواستند کاندیدای دیگری از اعتدال‌گرایان اجاره کنند. پزشکیان هر چه بود، نامزد اجاره‌ای نبود. علاوه بر این، تقریباً تمام جناح‌های اصلاح‌طلب در ایران،‌ رویکرد چپ و سوسیالیستی دارند. پزشکیان هم رویکرد چپ دارد (نفرت من از تفکر اقتصادی چپ را می‌دانید و هر کس در حرفش به کلمهٔ‌ عدالت برسد، دیگر بقیهٔ‌ حرفش را گوش نمی‌دهم. چون معتقدم چنین کلمه‌ای قابل‌ مفهوم‌پردازی نیست و صرفاً حاصل بازی‌های زبانی ماست). خلاصه این که پزشکیان ویژگی‌هایی داشت که برای اصلاح‌طلبان جذاب بود و به چشم آقایان نیامده بود. قالیباف هم ضعف‌هایی داشت که محرز بود اما داده‌های کافی در دسترس‌شان نبود تا برآوردی از حد و اندازهٔ‌ آن داشته باشند).
خلاصه این که ما فعلاً‌ به انتخاباتی رسیده‌ایم که دو سمت آن نه ایدئال ساختارند و نه مطلوب مردم. و این از تناقض‌های عجیب انتخاباتی ماست. البته که ما از تناقص تعجب نمی‌کنیم. چنان‌که در مناظره‌ها، کاندیداها ضمن توصیف وضعیت فعلی (پایان دورهٔ‌ آقای رئیسی) با صفت «اسفناک» تأکید می‌کردند که می‌خواهند راه ایشان را ادامه دهند! انتظار رأی هم داشتند. همین شد که یکی از کاندیداها که اتفاقاً هم‌لباس آقای رئیسی هم بود مجبور شد به کنایه به رقبایش گفت: آقای رئیسی اگر خودش هم بود، راه خودش را ادامه نمی‌داد.
حالا در این اوضاع،‌ من می‌خواهم به پزشکیان رأی بدهم. نه جهان‌بینی پزشکیان را قبول دارم نه مرام اقتصادی‌اش را. هم‌چنین معتقدم که با وجود سال‌ها حضور در مجلس، درک چندان عمیقی هم از پدیدهٔ «تعارضات ساختاری و سیستمی» ندارد. واقعیت این است که همهٔ‌ رئیس‌جمهورهای گذشتهٔ‌ کشور، در نهایت با ساختار به تعارض خورده‌اند. آقای رئیسی هم فرصت پیدا نکرد اما در همین مسیر بود. چنان‌که مجلس هم اخیراً نوای مخالفت با وزرای او را بلند کرده بود.
آقای پزشکیان،‌ همین الان هم وعده‌هایی داده که خارج از اختیارات ریاست‌جمهوری است. نهادهایی مثل شورای عالی امنیت ملی،‌ شورای عالی فضای مجازی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی … مسئول سیاست‌گذاری‌اند و آقای پزشکیان هم نهایتاً مجری قانون‌ها و سیاست‌هاست. خودش هم تعهد داده که بر اساس قانون رفتار می‌کند.
من شناختی – غیر از آن‌چه همهٔ‌ شما هم مثل من دارید – از پزشکیان ندارم. اما در همین حد، برداشتم این است که کسی است که دوست دارد آن‌چه را می‌گوید عملی کند. در عین حال، واضح می‌دانم که نمی‌تواند این کار را بکند. اگر فرض کنیم او ساختار و محدودیت‌های ساختاری را به واسطهٔ حضور در نهاد قانون‌گذاری و تجربهٔ وزارت می‌شناسد،‌ می‌توانیم حدس بزنیم که او روی «خودش» حساب باز کرده است. این کاری بود که احمدی‌نژاد هم – که سمت دیگر این قصه و محبوب حکومت بود – کرد. یعنی جاهایی که مخالف بود، همه‌چیز را کنار می‌گذاشت. خانه می‌نشست. همه‌چیز را به هم می‌ریخت و نهایتاً به گوشه رانده شد. بعید است پزشکیان هم ابزار بیشتری در دست داشته باشد (ضمن این که نه هالهٔ نوری بر سر دیده و نه کسی خواب‌نما شده که تبلیغش را بکند).
من فکر می‌کنم جز اندکی کمرنگ کردن گشت ارشاد، پزشکیان تقریباً‌ در عملی کردن همهٔ‌ وعده‌هایش ناکام خواهد ماند. مگر این که (این مگر این که خیلی مهم است) ساختار تصمیم بگیرد کار دیگری بکند. اگر ساختار تصمیم بگیرد، پزشکیان که هیچ، سنگ هم روی صندلی او بگذارند همان اتفاق‌ها می‌افتد. دیگر از رابطه با عربستان و بحرین (شریک اصلی غیرناتویی آمریکا درخاورمیانه) که عجیب‌تر نیست که اولی در دولت رئیسی انجام شد و دیگری گام‌های نهایی‌اش در زمانی طی شد که کشور نه رئیس‌جمهور داشت و نه وزیر امور خارجه.
حالا با این اوضاع، اگر چنین فرض‌هایی دارم، چرا پزشکیان؟‌ به دو علت. علت اول احساسی و علت دوم منطقی است. علت اول این که پزشکیان در این سال‌ها می‌تواند نقش همان میکروفنی را ایفا کند که در مناظره جلوی فاضلی بود. اگر روشن بماند، حرف‌های معقول‌تری از آن در می‌آید و اگر به گوشه‌ای پرت شود، نمایش جذابی از وضع واقعی ماست. علت دوم هم این که یک «توپ تنش» در فوتبال سیاسی کشور ما وجود دارد که مدام به این سو و آن سو پرت می‌شود.
در دوران رئیس‌جمهور اصول‌گرا این توپ در خیابان‌ها خواهد بود. با فشار بر سبک زندگی، با فشارهای روانی مضاعف به مردم. با مشکلات اقتصادی و سیاسیِ مضاعف. حضور پزشکیان در قدرت، توپ تنش را به سمت ساختار شوت می‌‌کند. حالا که این آدم داوطلب شده، اصلاح‌طلب‌های بی‌کار و بی‌جا هم سرشان درد می‌کند. خودشان با ساختار سرگرم شوند و ببینند چه می‌کنند. ما هم در همین قله‌های پیشرفت که طی چند دهه برایمان ساخته‌اند، می‌بینیم و سیاحت می‌کنیم.
این را هم بگویم که نگران «پیام شرکت در انتخابات» نیستم. اساساً ما پیامی کلی به عنوان «پیام شرکت در انتخابات» نداریم. بلکه «پیام شرکت در مرحلهٔ اول» و «پیام شرکت در مرحلهٔ دوم» داریم. شرکت در مرحلهٔ اول هر چه بالاتر بود، نشان‌دهندهٔ اعتماد مردم به ساختار بود. شرکت در مرحلهٔ دوم هر چه بالاتر باشد، صرفاً‌ نشان‌دهندهٔ ترس مردم از انتخاب کسی همسو‌تر با ساختار است.
نکته‌ی آخری هم که می‌خواهم بگویم این است که شهود من می‌گوید که پزشکیان به احتمال زیاد هشت سال را به پایان نمی‌رساند. البته این صرفاً یک سناریوی با احتمال بالا (در نگاه من) است، نه سناریوی ۱۰۰ درصدی.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.