به گزارش آوای تبریز، دانشگاه تبریز علاوه بر داشتن جایگاه علمی بالا در رتبهبندیهای جهانی یک مشخصه خاص و بارز دارد و آن نامگذاری خیابانهای این دانشگاه به نام دانشجویان شهید است. دانشجویان نخبهای که با ساخت و تولید چاشنی مین و سایر مهمات جنگی رزمندگان را در جبهههای نبرد حق علیه باطل پشتیبانی میکردند.
دانشجویان مومن و فداکار دانشگاه تبریز در شامگاه ۲۷ دی ماه سال ۱۳۶۵ آماج حملات موشکی دشمن بعثی قرار گرفتند و ۲۲ دانشجوی نخبه بال در بال ملائک آسمانی شده و هفت دانشجو جانباز شدند.
جمالالدین شکوری یکی از جانبازان بمباران ۲۷ دی ماه سال ۱۳۶۵ دانشگاه تبریز است که آن زمان سرپرست کارگاه فنی دانشگاه تبریز بود و در اثر بمباران دانشگاه از ناحیه چشم جانباز شده و به مدت ۶ ماه در بیمارستان بستری بود.
به دیدارش میروم و از او میخواهم خاطره آن شب را برایم تعریف کند، مکث میکند به گمانم در کسری از ثانبه آن شب را در ذهنش مرور میکند انگار زمان در ۲۷ دی ماه ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه شب از حرکت ایستاد و متوقف شد و صدای مهیب موشکها ترسی هولناک در دلها انداخت.
دلم میخواهد از دریچه چشمان نافذ او جنب و جوش و تلاش خستگی ناپذیر جوانان دانشجوی دانشگاه تبریز را ببینم.
جمالالدین شکوری یکی از جانبازان بمباران ۲۷ دی ماه سال ۱۳۶۵ دانشگاه تبریز
۲۰ روز مهلت داشتیم
” در سال ۱۳۶۵ فشار تحریم اقتصادی و تسلیحاتی دشمن بر رزمندگان و جبهههای جنگ خیلی زیاد بود.
کمبود تسلیحات نظامی رزمندگان را با مشکل مواجه کرده بود. حتی رزمندگان فشنگی برای مقابله با دشمن نداشتند. ما ۲۰ روز مهلت داشتیم تا مهمات لازم را به خط مقدم جبهه برسانیم، در غیر این صورت امکان شکست رزمندگان وجود داشت.
مسوولان صنایع خودکفایی سپاه پاسداران در آذربایجانشرقی تصمیم گرفتند سلاحهای جنگی تولید کنند. به همین علت چند ماه قبل از بمباران، سردارانی از تهران به همراه معاون فرمانده سپاه به دانشگاه تبریز آمدند و برای تولید مهمات، مکانهای زیادی را بازدید کردند پس از بررسیهای لازم، دانشکده فنی به این منظور انتخاب شد. چون ماشین آلات و تجهیزات تراشکاری در دانشکده فنی وجود داشت.
اولین طرحی که قرار شد عملیاتی کنیم طرح ساخت چاشنی مین بود. تصمیم گرفتیم به صورت پنهانی در کارگاه فنی دانشگاه تبریز چاشنی مین بسازیم آن موقع نه جهاد دانشگاهی و نه هیچ جریانی در اجرای آن طرح نقش نداشت، فقط سپاه پاسداران، رئیس دانشگاه، رئیس دانشکده فنی و بنده در جریان این طرح بودیم.
پس چطور شد همه فهمیدند در دانشگاه تبریز مهمات جنگی تولید میشود؟
برای آشنایی بهتر با چاشنی مینها هر روز چاشنی مینهای خنثی شده داخل جعبهای به دانشکده فنی دانشگاه آورده میشد تا از روی آنها کپی برداری شود. در یکی از روزهایی که مشغول کار بودیم یکی از چاشنیهای مین خنثی نشده بود و ما هم این موضوع را نمیدانستیم. یکی از دانشجویان به نام علیرضا جعفری به محض اینکه مین را به دستگاه تراش بست، چاشنی مین عمل کرد و انفجار مهیبی رخ داد. در اثر این انفجار چشمها و دستان علیرضا به شدت آسیب دید.
انفجار چاشنی مین در دانشگاه سر و صدای زیادی به پا کرد و همه دانشجویان و اساتید دانشگاه فهمیدند که ما در دانشگاه چاشنی مین تولید میکنیم، تا آن روز، کسی از این موضوع خبر نداشت.
کدام دانشجویان با شما همکاری میکردند؟
بیشتر دانشجویان از رشتههای شیمی، فیزیک، کشاورزی و پزشکی بودند و شناخت چندانی از ساخت تسلیحات نظامی و کار با ماشین آلات نداشتند بنابراین بنده و آقای مهندس رهنوردی به همراه یکی از دانشجویان تولید که با نحوه کار ماشین آلات آشنا بود آموزش را شروع کردیم. همچنین
دانشجوی شهید یعقوب اسماعیلزاده و دانشجوی جانباز علیرضا دلفکار که در کار ماشینهای تراشکاری تخصص داشتند ما را همراهی میکردند.
فقط چاشنی مین تولید میکردید؟
نه، ما کارمان را با تولید چاشنی مین شروع کردیم. بعد از مدتی جهاد دانشگاهی و صنایع خودکفایی نیز به جمع ما ملحق شدند و با همراهی هم مشغول ساخت خمپاره شدیم.
در ادامه ساخت توپهای ۱۲۲ میلیمتری هم در کارگاه فنی دانشگاه آغاز شد. طی۲۰ روز کلی مهمات ساخته شد، همه آنها را بسته بندی و به جبهه ارسال کردیم. قطعا خدا همراهمان بود، چرا که ساخت این همه مهمات در این مدت کم کار محالی بود.
شهدای بمباران دانشگاه تبریز در ۲۷ دی ۱۳۵۶
هنگام ساخت چاشنی مین آیا خطری هم دانشکده فنی را تهدید میکرد؟
وقتی کارگاه را راهاندازی کردیم بعد از انفجار مین همه متوجه موضوع شدند هر روز کاغذی روی میزم میدیدم که روی آن نوشته شده بود، «شما را میزنند، بمباران میکنند». هر روز چنین نوشتهای روی میز کارم پیدا میکردم هر بار آن را مچاله و درون سطل آشغال میانداختم. روز حادثه باز همین کاغذ روی میزم بود. کاغذ را برداشتم و به کارگاه رفتم. به یکی از بچهها که همان روز شهید شد، کاغذ را نشان دادم و گفتم احتمال دارد امروز اینجا را بمباران کنند.» در جوابم گفت: «ما تمام خطرات را به جان خریدهایم و به اینجا آمدهایم. من هر روز قبل از آمدن به اینجا غسل شهادت میکنم.
همان شب ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه کارگاه را بمباران کردند، تقریبا نیم ساعت قبل از بمباران برق شهر قطع شد. دانشجویان برای اینکه وقت شان به بطالت نگذرد سجاده های خود را پهن کرده و دعای توسل خوانده به حضرت فاطمه زهرا (س) متوسل شدند. راز و نیاز غریبی با خدا داشتند انگار به دلشان افتاده بود که شهید خواهند شد آن دانشجویان جوانان با ایمان پاک، صادق، مومن بودند.
بمباران دانشگاه تبریز در ۲۷ دی ۱۳۶۵
دانشگاه به لرزه درآمد
نیم ساعت به همین منوال سپری شد. پس از آن برق آمد و هر کدام پشت ماشینهای خود رفته و مشغول کار شدند. ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه شب بود، قبل از بمباران آژیرهای خطر به صدا درآمد. ولی صدای ماشین آلات کارگاه به قدری بلند بود، که هیچ کدام صدای آژیر را نشنیدیم. یک لحظه متوجه شدیم دانشگاه زیر بمبهای رژیم بعث صدام به لرزه درآمده است.
اولین موشک روی چمن دانشگاه (دانشکده حقوق فعلی) اصابت کرد، یک موشک دیگر به بیمارستان امام( ره) خورد و موشک بعدی درست وسط کارگاه افتاد و ۲۲ دانشجوی مومن و فداکار دانشگاه تبریز بال در بال ملائک آسمانی شدند.
یآوری خاطره تلخ بمباران دانشگاه تبریز او را بسیار متاثر کرده است در حالی که اشک چشمش را پاک می کند با بغض در گلو ادامه می دهد” یقینا من آن روز صحنه عاشورا را به چشم خود دیدم، بدن بچه ها تکه تکه شده بود، جوی خون راه افتاده بود.
آتش همه جای کارگاه فنی را فرا گرفته بود، همه چیز شامل زمین و آهن آلات میسوخت، کفش و لباس کار دوستانم در شعلههای آتش زبانه میکشید،. دیوارهای کارگاه فروریخته بود و من قدرت تشخیص و بیرون رفتن را نداشتم.
جوانان معصوم و مظلوم به جای ناله و زاری، ذکر می گفتند، هنوز که هنوز است صدای «السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س) و «السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع) آنها در گوشم است.
خیابان های دانشگاه تبریز مزین به شهدای دانشگاه تبریز
شهیدی که در ۱۲ عملیات شرکت کرده بود
او با چشمانی به اشک نشسته از شهیدی یاد میکند که در هشت سال دفاع مقدس در عملیات های متعدد حضور داشت ولی شهید نشده بود و سرانجام در دانشگاه تبریز به شهادت رسیده بود” شهید رضاپور یکی از افرادی بود که ما را در ساخت مهمات یاری میکرد. در ۱۲ عملیات بزرگ شرکت کرده بود، بدون اینکه کوچک ترین زخمی ببیند. اما سرنوشت او را به دانشگاه تبریز کشاند تا یکی از شهدای بمباران ۲۷ دی باشد.”
جانباز سرفراز بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز در پایان صحبتهای خود ضمن ناراحتی و انتقاد از وضعیت فعلی کارگاه فنی دانشگاه تبریز گفت: در حال حاضر متاسفانه این کارگاه به اتاقک خالی تبدیل شده و تمام تجهیزات آن به جای دیگری منتقل شده است.
حادثه تلخ و جگر سوز بمباران ۲۷ دی ماه سال ۱۳۶۵ کارگاه فنی باید برای دانشجویان بازگو شود . در این کارگاه ۲۲ مهندس جوان جانشان را فدای وطن کردهاند، در حالی که اکثر دانشجویان فارغ التحصیل این دانشکده یا دانشجویانی که در آن تحصیل میکنند، از وجود چنین کارگاهی بی خبرند و تاکنون قصه جانفشانی این شهدا را نشنیدهاند.
آقای شکوری دلش برای تکتک دانشجویان شهید دانشگاه تنگ شده است حالا هر وقت گذرش به دانشگاه تبریز می افتد تابلوهای سبز رنگی که هر کدامشان به نام آن شهدا مزین شده است را میخواند و خاطره تلخ آن روز برایش تداعی میشود.
مزین شدن خیابان های دانشگاه تبریز به نام شهدای دانشگاه تبریز
او تابلوهای سبز رنگ دانشگاه تبریز را میخواند و با ذکر سلام و صلوات از آنها یاد میکند. او میخواند خیابان دانشجوی شهید ایرج خلوتی، خیابان دانشجوی شهید علی فصیح، خیابان دانشجوی شهیدحمید ملکوتی خواه، خیابان دانشجوی شهید عادل جعفری، خیابان دانشجوی شهید محسن محمدی و …
ثبت دیدگاه